۲۶ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۰۸
اعتراف
اعتراف
اعتراف میکنم..
با اینکه سخته ..
و یا شاید بیشتر از اون تلخه ..
اما باید اعتراف کنم ..
باید اعتراف کنم که اشتباه فکر میکردم ..
باید اعتراف کنم سخت تر از اونیه که فکر میکردم ..
آره باید اعتراف کنم که منم یه آدم هستم ..
یه آدم با همه ی نیازهای آدمیت ..
با همه خودخواهی های یه آآآآآآآدم..
آره فقط یه آدم معمولی ..
معمولیه معمولی ..
آره تلخه ..
اعتراف همیشه تلخه..
اما باید اعتراف کنم که هر چی تلاش کردم که عشق من یه عشق زمینی نباشه..
رنگ خواسته های زمینی نگیره..
اما نشد.. هر چی باشه منم زمینیم .. با همه خواسته های زمینی..
آره اشتباه بود هر چی فکر میکردم ..
فکر میکردم میتونم تا آخر دنیا تو رو دوست داشته باشم.. فقط دوست داشته باشم از ته قلب.. و با شادی تو شاد باشم ..
اما نخوام که پیشم باشی..
نخوام که محبتت برای من باشه.. نخوام که نگاهت و همه ی فکرت برای من باشه..
فکر میکردم فقط اگه تو شاد باشی.. فقط اگه تو بخندی .. برام کافیه
اما باید اعتراف کنم.. عشق من هم محکوم به زمینی بودن هست.. محکوم به همه خواستن ها ی آدمیت ..
اینکه باشی .. برای همیشه برای من باشی .. دوستم داشته باشی .. نگرانم باشی..حامیم باشی ..
باشی برای روزهایی که چشمهام بارونیه ..
باشی برای روزهایی که دلم تنگ و ابریه ..
باشی برای اینکه یه لحظه بتونم با خیال راحت به هیچ چیز فکر نکنم .. به این امید که تو هستی و مراقب همه چیز ..
آره این نهایت خودخواهیه ..
نهایت خودخواهیه یه عاشق ..
اما آخه منم یه آدمم ..
فقط یه آدم..
۹۳/۰۶/۲۶
:(