من یه دخترم.... یه دختری که شاید خیلیا بهش میگن مغرور... یه سری ها هم بهش میگن زبون دراز و شیطون... از این دو دست حرفا میتونم یه چیزی بگم... آره تنهام... تنهام و بغضمو پشت یه مشت زبون درازی قایم میکنم.... تنهام و پر از بغض و بی کسیم... کاش کسی دست تنهاییامو بگیره... خودم به درک... کمر آرزوهام بین سجده های تمنام شکسته......