قرارگاه وصال2

داغم از تنهایی و بی کسی های این روزا....

قرارگاه وصال2

داغم از تنهایی و بی کسی های این روزا....

درباره بلاگ

من یه دخترم....
یه دختری که شاید خیلیا بهش میگن مغرور...
یه سری ها هم بهش میگن زبون دراز و شیطون...
از این دو دست حرفا میتونم یه چیزی بگم...
آره تنهام...
تنهام و بغضمو پشت یه مشت زبون درازی قایم میکنم....
تنهام و پر از بغض و بی کسیم...
کاش کسی دست تنهاییامو بگیره...
خودم به درک...
کمر آرزوهام بین سجده های تمنام شکسته......

آخرین مطالب

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

۱۷ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۴۷

ey kash

ای کاش
خیابانی را
برای روز مبادا
نگه داشته بودم !
چه می دانستم
تو میروی
و من می مانم
با شهری پر از
خیابان های لبریز خاطره...

مهدیه توحیدی
۰۵ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۵۸

دخترم...

دختری دارم
شبیه خودم
با چشمهایی که
همه دنیایش از پشتش دیده می‌شود
خودم فدای صورت ماهش میشوم
اما کاش
مثل مردها شود
و همیشه از پس هر زمین خوردنی بر خیزد
مهربانی را یادش می دهم
اعتماد را هم اما یادش می دهم
همه دنیایش را با مادرش قسمت کند...
حتی خطاهایش را
آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند...
و آرزو میکنم
بسیار بخشنده تر
بسیار مهربان تر...
از خودم باشد.

مهدیه توحیدی